۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

قورباغه میل دارید؟


آیا تابحال به این فکر کرده اید که چرا ما ایرانی ها میلی به خوردن قورباغه نداریم؟ چرا برخی از آسیایی ها قورباغه را چندان متفاوت از مرغ و ماهی و گاو و گوسفندی که ما میخوریم نمیبینند؟ آیا گوشت قورباغه و سگ و خوک فرق فاحشی با بقیه گوشتها دارد؟ آیا همانطور که برای ما خوردن قورباغه چندش آور است، برای یک هندوی خامخوار خوردن گاو چندش آور نیست؟ ما بر چه اساسی ذائقه و رژيم غذاییمان را بدست می آوریم؟
انسانها اجباراً در محیطی که سایر انسانها زندگی میکنند بدنیا می آیند و بطور خودکار به دسته ها و گروه های مختلفی می پیوندند. این دسته ها و گروه ها گاهی افکار و رفتارهای مشترکی دارند، بنابر این بخاطر واقعیت های موجود انسانها بطور خودکار و ناخواسته از الگوهای رفتاری و فکری خاصی پیروی میکنند که این افکار و رفتارها به آنها تحمیل میشود. گروهی گاو میخورند، گروهی گوسفند میخورند، گروهی قورباغه میخورند و گروهی فقط گیاهخوار هستند. هر یک از ما وارث ناخواسته یک سری باورها و الگوهای رفتاری هستیم که محیط اطراف آنها را بر ما تحمیل کرده است، شاید به همین دلیل باشد که شما قورباغه میل ندارید و هیچوقت هم هوس خوردن قورباغه نمیکنید ولی قرمه سبزی و چلوکباب سلطانی را بیشتر ما دوست داریم.
با در نظر داشتن اینها، از شما میپرسم، آیا بهتر نیست قورباغه خوردن رو زیاد کار عجیبی ندونیم و به کسانی که قورباغه میخورند به چشم مردمان بدوی و وحشی نگاه نکنیم؟ چون ما خود محیطی که در آن زاده شده ایم را انتخاب نکرده ایم، و این محیط است که روی میل به قورباغه داشتن یا نداشتن ما تاثیر میگذارد.
سپرهایمان را زمین بگذاریم
باورهای دینی ما هم معمولاً تاحدود زیادی وابسته به محیط ما هستند. یعنی از جانب محیط به ما تحمیل شده اند، به همین دلیل است که بیشتر جمعیت مردم در مکه مسلمان، بیشتر مردم رم کاتولیک، بیشتر مردم ژاپن بودایی و بیشتر مردم قم شیعه هستند، پس این یک واقعیت است که دین به ارث میرسد، یا به عبارت دیگر بر افراد جامعه تحمیل میشوند، درست مثل همان قورباغه نخوردن ما.
وقتی باورهای دینی هم شبیه زائقه ما در مورد غذاها، ارثی و محیطی هستند خوب است که این باورهای دینی را زیاد جدی نگیریم. یعنی با خود رو راست باشیم و قبول کنیم که خودمانیم! ما تصادفاً آنچه هستیم، هستیم! یعنی اگر ما در مکه به دنیا می آمدیم مسلمان و اگر در رم بدنیا می آمدیم کاتولیک میبودیم، مگر غیر از این است؟
مگر اینکه دین ما با دین والدین ما فرق داشته باشد و ما یکبار دین عوض کرده باشیم، مثلاً والدین ما مسلمان بوده باشند و ما بهائی شده باشیم، در اینصورت انصافاً نمیتوان گفت که اینجا دین ما ارثی بوده است. ولی بازهم اگر دقت کنیم میبینیم که تغییر دین ما به دلیل در معرض دین دیگر قرار گرفتن بوده است، مثلاً اگر با یک مبلغ بهائی یا کتابهای بهائیت روبرو نمیشدیم، امکان این وجود داشت که همچنان مسلمان میبودیم. بنابر این بازهم تصادف و تحمیل بی تاثیر نیستند! ممکن است کسی با تنها نشستن در یک اتاق و فکر کردن به یک سری از باورها برسد، ولی خوب بازهم این باورها اگر نه کاملاً مشتق شده از اطلاعات پیشین، دستکم نتیجه گیری از آنها هستند. بنابر این بازهم محیط در شکل گیری افکار بی تاثیر نیست.
بنابر این بهتر است با خود رو راست باشیم، باورهای دینی و بسیاری از باورهای دیگر ما معمولاً یا کاملاً ارثی هستند یا اینکه محصول اطلاعاتی هستند که به ما از محیط میرسند، بنابر این باورهای ما تا حدود زیادی تصادفی هستند! من راه ساده ای به شما معرفی میکنم که به شما کمک میکند دریابید که آیا باورهای دینی شما ارثی است یا نه، به پرسشهای زیر پاسخ دهید و سپس پاسخهایی که در انتهای نوشتار آمده است مقایسه کنید، اگر پاسخ پرسشها را نمیدانید به احتمال زیاد دین شما ارثی است!
 1-کتب امهات شیعه "کتابهای مادر شیعه" (اگر شیعه هستید) و یا کتب صحاح سته "کتابهای صحیح ششگانه" (اگر سنی هستید)، کدام کتابها هستند؟
2-آخرین سوره ای که بر پیامبر نازل شد کدام سوره بوده است؟
3-علت خدا چیست؟ خداوند را چه کسی خلق کرده است؟
 4-پیامبر قوم ثمود، پیامبر قوم عاد، پیامبر قوم لوط  به ترتیب چه نام داشتند؟
افزون بر باورها، محیط  آموزه دیگری را نیز به ما می آموزد، و آن این است که باید از باورهایمان دفاع کنیم، این آموزه را به یک سپر میتوان تشبیه کرد، ما سپری بالای سر خود داریم که ما را از برخورد با باورها و رفتارهای دیگر حفظ میکند. حال آیا با توجه به اینکه ما در بیشینه موارد بصورت تصادفی به باورهایی رسیده ایم چرا باید این سپر را بالای سر خود نگه داریم؟ آیا وقتی تصادفاً به یک سری از باورها رسیده ایم، این بخردانه نیست که احتمال اشتباه بودن باورهای خود را در همه حال بدهیم، و بخاطر همین احتمال، دستکم سپر خود را زمین بگذاریم تا در معرض باورهای مختلف قرار گرفته و بتوانیم بهترین آنها را انتخاب کنیم؟
به پرسشهای پاراگراف بالا خوب فکر کنید و از خود بپرسید که آیا تابحال پشت این سپر مخفی شده بودید یا نه؟ من برای رسیدن به پاسخ این پرسش روش ساده ای را در مقابل شما میگذارم، پرسشهای زیر را از خود بپرسید، و ببینید که آیا پاسخ آنها را میدانید یا نه؟ اگر میدانید میتوانید نتیجه بگیرید که پشت سپر نبوده اید، ولی اگر نمیدانید میتوانید به این نتیجه برسید که پشت سپر بوده اید و از افکار مخالف خود فرار کرده اید. پاسخ این پرسشها در انتهای این نوشتار خواهد آمد.
 5-آیا میتوانید چند فیلسوف بیخدا را نام ببرید؟
 6-آیا میتوانید چند کتاب که به نقد اسلام پرداخته اند را نام ببرید؟ آیا هیچکدام از این کتابها را خوانده اید؟
 7-چند شخصیت زنده و یا معاصر منتقد اسلام را میشناسید؟ آیا با نظرات آنها آشنا هستید؟
 8-چند منتقد اسلام را میشناسید که بوسیله اسلامگرایان به جرم انتقاد از اسلام کشته شده اند؟
اگر امتحان خصوصی بالا شما را به این نتیجه رساند که تابحال پشت سپر بوده اید، دو راه در مقابل شما قرار میگیرد، یکم اینکه پشت همان سپر بمانید، اینکار شما را شبیه به یک سطل میکند که محیط هر چیزی را در آن می اندازد، دومین راه این است که سپر را زمین بگذارید و قبول کنید که ممکن است تابحال اشتباه کرده باشید! اینکار شما را به یک آزاد اندیش تبدیل میکند. من به شما توصیه میکنم راه دوم را انتخاب کنید، چون بعید است بدون مطالعه افکار مخالف بتوان ادعا کرد که افکار درستی داریم.
شاید هم پاسخ پرسشهای بالا را بدانید، در اینصورت  نخست به شما شادباش میگویم، ولی بازهم همه ما باید حواسمان باشد  که سپر در مقابلمان نیاید!

پاسخ به پرسشها
 1-کتابهای اصول کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام و استبصار کتابهای مادر شیعه و کتابهای صحیح بخاری، مسلم، سنن ابوداوود، ترمدری، ابن مانجه و نسائی میباشند
 2-بسیاری را عقیده بر این است که سوره مائده آخرین سوره نازل شده بر پیامبر است
3-از دیدگاه اسلامی خداوند معلول نیست که بخواهد علتی داشته باشد، خداوند قدیم و قائم به ذات است، یعنی هستی خود را از موجود دیگری نگرفته است بلکه در ذات خود موجود اند
 4-پیامبر قوم ثمود، صالح؛ پیامبر قوم عاد هود و پیامبر قوم لوط، لوط بوده اند
 5-دیوید هیوم، فردریش نیچه، برترند راسل، مارتین هیدگر، آرتور شوپنهاور، لودوینگ آندریاس فوئرباخ و...
 6-بیست و سه سال، تولدی دیگر، الله اکبر، اسلام و مسلمانی، سه مکتوب
 7-علی دشتی، دکتر شجاع الدین شفا، پروفسور مسعود انصاری، دکتر علی سینا، دکتر بهرام چوبینه و...
 8-دکتر کورش آریامنش، احمد کسروی، میرزا آقاخان کرمانی، سهروردی، حافظ، عین القضات همدانی، ابن مقفع و...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر