۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

*** تقدس و مقدسات

تقدس و مقدسات براي انسان چنان واجب و ضروري جلوه داده شده كه گويي بدون آن زندگي غير ممكن است.دين كه فلسفه وجوديش را آيين و روش خوب زندگي كردن مينامند چنان قدرت فكر و تفكر را از بشريت گرفته و در اختيار عده اي خاص قرار ميدهد كه فلسفه ضرورت دين را زير سوال ميبرد.تمام اعتقاداتي كه ما آنها را ايمان و عقيده و باور ميناميم فقط عادات روزانه اي هستند كه طي ساليان دراز در اعماق فكر ما و پدرانمان و اجدادمان نقش بسته و آنگونه فكر ميكنيم كه با زير پاگذاشتن آنها چرخه زندگي متوقف خواهد شد.كسي كه عادت كرده است كه هرروز صدقه بدهد اگر يك روز صدقه ندهد و آن روز هر اتفاق غيرعادي يي در زندگيش بيفاتد به عنوان مثال زنبور نيشش بزند يا ماشينش پنچر شود يا دست فرزندش زخم شود ويا چكش برگشت بخورد و يا هرچيز ديگري او اين موضوع را به صدقه ندادن آن روز ربط ميدهد.ولي آيا واقعا خدا به خاطر به خاطر يك سكه صدقه كه آن روز پرداخت نشده براي فرزند او شر و بدي مقرر خواهد كرد؟اين موضوع ربطي به خدا ندارد ولي به طرز فكر آدمهايي از اين جنس كاملا مرتبط است.فكركنيد به مشابهاتي از اين قبيل با درجه افراط و تفريط كمتر يا بيشترمثل لباس سياه پوشيدن در محرم.نذري دادن در موقعيت هاي مذهبي نماز خواندن و روزه گرفتن.تقدسي كه ما براي محمد علي قرآن و چهارده معصوم و دوازده امام قائليم نيز از اين جنسند.ما به عقيده همه بايد احترام بگذاريم اما تسليم محض نبايد باشيم.در مقطعي از زندگي بشري اقوامي بودند كه فاقد روح قانون پذيري و زندگي اجتماعي بودند و به دليل عدم وجود قانون مدني و اجتماعي نياز به دين به عنوان يك قانون ماورا الطبيعه و مافوق بشري براي آنان لازم و واجب احساس ميشده است.ولي با گذشت زمان و رسيدن بشر به مرحله اي از بلوغ فكري كه با پيشرفت علم و تكنولوژي و صنعت و قوانين اجتماعي حادث شده ,بشريت به مرحله اي از عقلانيت رسيده است كه با وضع قوانيني كامل جامع و مانع بتواند درست و خوب زندگي كند