۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

روند به قدرت رسيدن و ساختار سياسي يك كشور

.
مشكل ما مردم و اين جامعه روند به قدرت رسيدن آدمهاست نه خود آدمها.چيزي كه بين يك جامعه دموكراتيك  و يك حكومت استبدادي فرق ايجاد ميكند مكانيزم به قدرت رسيدن احزاب و آدمهاست.مكانيزم و روند به قدرت رسيدن در يك جامعه سنتي و ديني با عقايد ايدئولوژيك مانند كشور ما ايراد دارد.صدام هر چهار سال انتخابات برگزار ميكرد و خود تنها كانديد بود و با نزديك به صد در صد آرا هر دوره انتخاب ميشد ولي آيا واقعا در عراق دموكراسي حاكم بود؟آيا صرف راي دادن مردم ميتوان ادعا كرد كه دموكراسي حاكم است؟نمونه ديگرش بشار اسددر سوريه.
قدرت مطلقه براي بشر فساد آوراست و اين نقطه آغاز مشكل هاست.خميني اگر با يك روند دموكراتيك و بدون انقلاب و شورش هاي خياباني به قدرت ميرسيد مكانيزم به قدرت رساندن او به هيچ عنوان اجازه نميداد كه كاراهايي را انجام دهد كه فقط بر اساس  سليقه فكري و شخصي  اوبوده و منافع مردم و كشور و احزاب در آن ناديده گرفته شده بود.به عنوان مثال  ادامه جنگ را بعد از سال 61  يا كشتار زندانيان سياسي  سال 67و يا اشغال سفارت آمريكا و يا منحل كردن فدراسيون شطرنج و كاراته به بهانه ها و دلايل واهي   و كارهايي از اين قبيل
قدرت مطلقه براي بشر فساد آور است .دقت كنيد براي هر بشري خواه پادشاه خواه حاكم خواه رهبر خواه امام و ولي فقيه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر